معمولاً در هر نقدي، مطالبي كلي درباره موضوع آن نقد مذكور ميگردد؛ و در مقدمه نقدهايي كه بر ترجمههاي قرآن كريم نگارش مييابد، سخن از جواز يا ضرورت ترجمه قرآن و همچنين بحث از لزوم نقد و آداب آن، و نيز سخن از شرايط ترجمه مطلوب، شرايط مترجم و آگاهيهاي او از علوم مختلف و رويكرد خوب مترجمان گرامي به ترجمه قرآن كريم به ميان ميآيد. به نظر من اين گونه بحثها را در اثر تكرار فراوان، بايد مفروغعنه دانست و پرداختن به آنها را از نوع اثبات ضروريات شمرد. از اين رو از مباحث فوق چشم ميپوشم و بدون مقدمه به اصل بحث ميپردازم.
مقالهاي كه اكنون پيشروي شماست، حاوي نقد يكي از دو ترجمه جديد قرآن كريم است كه به تازگي به بازار كتاب عرضه شدهاند. هنگام نوشتن مقاله بنا داشتم هر دو ترجمه را در يك گفتار به نقد و بررسي بنشينم، ولي در اثر حجيم شدن نوشته، هر يك از اين دو ترجمه را به يك مقاله اختصاص دادم، كه اينك مقاله اول را از نظر ميگذرانيد.
اين ترجمه در سال 1381 توسط انتشارات فيض كاشاني در 5200 نسخه به چاپ رسيده است. مزيت اين ترجمه در رواني عبارات و خوشخواني آنهاست. عبارات آن بسيار ساده و بيپيرايه و قابل فهم عموم است و هر كس ميتواند به راحتي از اين ترجمه استفاده كند و مترجم محترم در اين راه توفيق خوبي حاصل كرده است. از نظر حروفچيني و چاپ نيز در حد مطلوب است، به ويژه آنكه شماره آيات در ترجمه سر سطر آورده شده و كار خواننده را آسانتر كرده است.
اما معايب و ايرادات آن هم كم نيست؛
اولاً فاقد مقدمه يا مؤخره مترجم است؛ از اين رو نميتوان از روش كار وي آگاه شد.
ثانياً هيچ گونه شرح و توضيحي ـ ولو در موارد ضروري ـ داده نشده، لذا ممكن است خوانندگان گرامي درباره برخي آيات دچار شبهه شوند. بديهي است كه ترجمه صِرف بسياري از آيات قرآن كريم بدون توضيحات لازم، چه در مسائل فقهي و چه در مسائل كلامي، ايجاد شبهه ميكند و در موارد تاريخي نيز موجب ابهام ميگردد كه بايد ابهامها زدوده شود.
ثالثاً بيدقتيهاي فراواني در آن به چشم ميخورد كه در يك نگاه اجمالي حدود 40 مورد از اشتباهات غير قابل گذشت در نظر آمد كه اكنون به 30 مورد از آنها اشاره ميشود:
1. بقره، 106: ما ننسخ من آية او ننسها نأت بخير منها او مثلها.... «هيچ حكمي را محو نميكنيم و يا متروك نميسازيم، مگر آنكه بهتر از آن يا همانندش را جايگزين آن مينماييم». در اين آيه «ما» در «ما ننسخ» كه شرطيه است «ما»ي نافيه گرفته شده و براي اصلاح معناي آيه يك «الاّ» (مگر) كه در آيه نيست در ترجمه افزوده گشته است.
2. بقره، 187: علم اللّه انكم كنتم تختانون انفسكم... «خداوند ميدانست كه شما دلهاي خويش را به خيانت واميداريد... و بخوريد و بياشاميد تا از طلوع صبح رشته سپيد از رشته سياه براي شما آشكار گردد».
اولاً «انفسكم» به «قلوبكم» ترجمه شده و صحيح آن چنين است: «خداوند ميدانست كه شما (به سبب نزديكي با همسرانتان در شبهاي ماه رمضان) به خود خيانت ميورزيد...».
ثانياً اشتباه برخي از مترجمان تكرار شده و «الخيط الابيض من الخيط الاسود» كه مراد خط سپيد فجر از خط سياه شب است، به تشخيص رشته سپيد از رشته سياه در روشنايي فجر، ترجمه شده است.
3. بقره، 188: وتدلوا بها الي الحكام «... و براي خوردن قسمتي از مال مردم به گناه بخشي از آن را نزد حكام جور ميفرستيد...» در اينجا «تدلوا» كه عطف به «لاتأكلوا» و فعل نهي است، به صورت «تدلون» ترجمه شده، يعني «نفرستيد» به «ميفرستيد».
4. نساء، 33: و لكلّ جعلنا موالي مما ترك الوالدان والاقربون... «براي همه وارثان از ميراث پدر و مادر و نزديكان سهمي قرار دادهايم».
در اينجا معلوم نيست كه كلمه «سهمي» را از كجا آوردهاند؟ و كلمه «موالي» هم ترجمه نشده است و شايد «سهمي» را ترجمه «موالي» قرار داده است! در صورتي كه اين آيه را دو گونه ميتوان ترجمه كرد:
الف) و براي هر مالي كه پدر و مادر و نزديكان به جاي نهند وارثاني قرار دادهايم.
ب) و براي هر ميتي نسبت به مالي كه به جاي نهد وارثاني قرار دادهايم كه آنها پدر و مادر و نزديكانند.
5. مائده، 62: وتري كثيراً منهم يسارعون في الاثم والعدوان... «و ميبيني كه بسياري از آنها در انجام گناه و دشمني و خوردن مال حرام بر يكديگر سبقت ميگيرند...».
در اينجا «يسارعون» (پيش ميتازند) به صورت «يتسارعون» و «يتسابقون» (بر يكديگر سبقت ميگيرند) ترجمه شده است. منظور آيه اين كه لازم نيست با يكديگر مسابقه دهند و بر يكديگر سبقت گيرند، بلكه هر يك بدون توجه به ديگري به سوي اين كار پيش ميتازد.
6. مائده، 63: لولاينهيهم الربّانيّون والأحبار... «اگر علماي يهود و نصارا آنها را از سخنان گناه و حرامخواري مانع نميشوند چه بدعمل ميكنند». در اينجا «لولا» كه براي تحضيض و به معناي «چرا نهي نميكنند» است، لولاي شرطيه و امتناعيه به معناي «اگر نهي نميكنند» گرفته شده است.
7. انعام، 30: و لو تري اذ وُقِفوا علي ربّهم... «و اگر ببيني آنها را در آن هنگام كه در پيشگاه پروردگارشان ايستادهاند...». در اين آيه «وُقِفُوا» فعل مجهول (بازداشت شدهاند) به صورت وَقَفُوا فعل معلوم (ايستادهاند) ترجمه شده است.
8. انعام، 108: ولاتسبّوا الذين يدعون من دون اللّه... «به آناني كه غير خدا را ميخوانند ناسزا نگوييد تا آنان از روي دشمني و ناداني به خداوند ناسزا گويند». در اينجا «الذين» كه به بتها برميگردد و در واقع مفعول «يدعون» است، به مشركان برگردانده شده و در واقع فاعل «يدعون» قرار داده شده است. معناي صحيح آيه چنين است: «به آنهايي كه مشركان به جاي خدا ميخوانند (يعني به معبودهاي مشركان) ناسزا نگوييد تا آنان نيز از روي دشمني و ناداني به خداوند (كه معبود شماست) ناسزا نگويند».
9. اعراف، 156: انا هدنا اليك «ما به سوي تو هدايت يافتهايم». «هدنا» كه از «هود» است (بازگشتيم) به صورت «هدينا» كه از «هدي» است (هدايت يافتهايم) ترجمه شده است.
10. يوسف، 41: يا صاحبي السجن «اي هم زندانيهاي من». اين اشتباه در بسياري از ترجمهها رخ داده كه ياي تثنيه به جاي ياي متكلم دانسته شده و كلمه «مَن» اضافه گرديده است، در حالي كه در اصل «يا صاحبين السجن» بوده كه نون تثنيه در حالت اضافه حذف گرديده و «يا صاحبي السجن» شده است. بنابراين «اي دويار زنداني» صحيح است.
11. حج، 11: و من الناس من يعبد اللّه علي حرف... «بعضي از مردم خدا را فقط با زبان عبادت ميكنند».
در اينجا «حرف» به معناي فارسي آن كه سخنِ زباني است ترجمه شده، در صورتي كه «حرف» به معناي «طرف» است. معناي صحيح: «خدا را يكطرفه عبادت ميكنند.» تفسير اين عبادت يكطرفه در ادامه آيه آمده است، كه اگر خيري به آنان رسد دلگرم ميشوند، اما اگر ناخوشايندي به آنان رسد چهره درهم ميكشند و دگرگوني در عقيده و ايمان و عمل پيدا ميكنند.
12. حج، 24: وهدوا الي الطيّب من القول و هدوا الي صراط الحميد «با سخناني پاكيزه هدايت شدهاند و به راهي شايسته راهنمايي ميگردند».
اولاً «الي الطيب» است، يعني «به سخناني پاكيزه» نه «با سخناني پاكيزه».
ثانياً «صراط الحميد» مضاف و مضاف اليه است و در اصل «صراط اللّه الحميد» بوده، نه صفت و موصوف، والاّ بايد «الصراط الحميد» ميبود. بنابراين «به راه خداي ستوده» صحيح است.
13. مؤمنون، 67: مستكبرين به «در برابر آيات ما كبر ورزيديد.» بيتوجه به اينكه ضمير «به» است نه «بها» كه به آيات برگردد. مفسران گفتهاند ضمير «به» يا به «نكوص» كه در آيه قبل (فكنتم علي اعقابكم تنكصون) آمده برمي گردد يا به حرم و بيت خدا كه در شأن نزول آيه ذكر گرديده. يعني با اين نكوص خود و يا با دور يكديگر به گِرد خانه خدا نشستن، استكبار ميورزيديد.
14. مؤمنون، 77: حتي اذا فتحنا عليهم باباً ذا عذاب شديد اذا هم فيه مبلسون «تا اين كه دري از عذاب شديد بر آنها گشوديم كه ديگر از هر طرف مأيوس شدند».
در اينجا به كلمه «اذا» توجه نشده كه ظرف زمان مستقبل است و اگر بر سر فعل ماضي درآيد معناي آن را به فعل مستقبل تبديل ميكند، و بايد چنين ترجمه شود: «(اين طغيان و سركشي آنان ادامه مييابد) تا چون دري از عذاب شديد بر آنها گشاييم، ناگاه در آن عذاب نوميد گردند» كه اشاره به مرگ و عذاب آنان در آخرت است.
15. فرقان، 8:... و قال الظالمون ان تتّبعون الاّ رجلاً مسحوراً «و ستمگران گفتند: شما فقط از مردي جادوگر پيروي ميكنيد». در اينجا مسحور (جادو شده)، به صورت ساحر (جادوگر) ترجمه شده است.
16. نمل، 60 تا 64: اَمّن خلق السموات والارض... امّن جعل الارض قراراً... امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه... امّن يهديكم في ظلمات البرّ و البحر... امّن يبدؤ الخلق ثم يعيده... «آيا چه كسي آسمانها و زمين را آفريده... آيا چه كسي زمين را محل آرامش قرار داده... آيا چه كسي دعاي مضطر را مستجاب ميكند...» تا آخر.
اشتباه اين ترجمه از اشتباهات رايج در برخي ترجمههاست كه متأسفانه پس از نقد آن در مقالات متعدد، باز هم مترجم گرامي ما دچار آن گرديده است. اشتباه در اين است كه «اَمَّنْ» كه مركب از «ام» و «مَن» است با «اَمَن» كه مركب از همزه استفهام و «من» است اشتباه گرفته شده و دومي به جاي اولي ترجمه شده است.
صحيح آن اين است كه خداوند در آيه 59 مقايسهاي ميان اللّه تعالي و بتهايي كه مشركان ميپرستند به عمل آورده و ميفرمايد: اللّه خير امّا يشركون «آيا خداي يگانه بهتر است يا آنچه مشركان شريك او ميسازند؟» سپس اين مقايسه را ادامه ميدهد كه آيا آنچه مشركان ميپرستند بهتر است يا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده و...
بنابراين ترجمه صحيح آن است كه به جاي «آيا چه كسي»، «يا آن كسي كه» گذاشته شود.
17. نمل، 82: و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابّة من الارض تكلّمهم ان الناس كانوا بآياتنا لايوقنون «و هنگامي كه وعده عذاب فرا ميرسد، جنبندهاي را از زمين براي آنان خارج ميكنيم كه با آنها اين گونه سخن ميگويد: مردم آيات ما را باور نكردند».
در اين آيه جمله «اَنَّ الناس...» كه براي تعليل است مقول «تكلّمهم» دانسته شده، در حالي كه اگر چنين بود بايد «اِنَّ الناس» به كسر همزه باشد، زيرا «انّ» بعد از ماده قول مكسور است. تازه به قول علامه طباطبايي (ره) اگر مكسور بود، باز هم براي تعليل بود و نيازي به تقدير لام نبود. البته برخي از مفسران مانند مراغي (ج 20، ص 22) نيز اشتباه مترجم محترم را مرتكب شدهاند. به هر حال، صحيح آن است كه «اَنَّ الناس» در مقام تعليل است و در واقع «لأنّ الناس» بوده و معناي آيه چنين است: «جنبندهاي را از زمين براي آنان خارج ميكنيم كه با آنان سخن گويد، زيرا مردم آيات ما را باور نميكردند (و اكنون با ارائه اين موجود غير عادي، مجبور به ايمان ميگردند)».
18. عنكبوت، 3:... فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا وليعلمنّ الكاذبين «... بايد خداوند بداند چه كساني راست ميگويند و چه كساني دروغگو هستند». لام در «فليعلمن» كه مفتوح است و براي تأكيد، لام مكسور كه براي امر است گرفته شده، در صورتي كه اگر چنين بود بايد «فَلْيعلمنّ» به سكون لام باشد، زيرا لام امر هنگام وصل ساكن ميشود، مانند «لِيضرب» كه ميشود «فَلْيضرب». و اگر لام تعليل بود بايد «فَلِيعلمنّ» به كسر لام ميبود، علاوه آنكه در اين صورت نون تأكيد لازم نداشت.ترجمه صحيح چنين است: «البته خدا راستگويان را ميشناسد و دروغگويان را نيز ميشناسد (و امتحان او براي تحقق خارجي اين علم است؛ يعني ميخواهد راستگويان را از دروغگويان متمايز سازد)».
19. يس، 6: لتنذر قوماً ما انذر آباؤهم «تا مردمي را بيم دهي كه پدرانشان نترسيدند». در اينجا «ما انذر» (بيم داده نشدند) به (نترسيدند) ترجمه شده است!
20. يس، 12: انا نحن نحيي الموتي و نكتب ما قدّموا وآثارهم... «ما هستيم كه مردهها را زنده ميكنيم و آثار از پيش تهيه شده آنان را مينويسيم...».
در اين آيه شريفه دو مورد ذكر شده كه مكتوب واقع خواهد شد، يكي «ماقدموا» يعني كارهايي كه پيش فرستادهاند و منظور اعمالي است كه در زمان حيات خويش انجام دادهاند، و ديگر «آثارهم» كه منظور سنّتهاي نيك يا بدي است كه از خود به يادگار نهادهاند و در ثواب يا وزر و وبال عملكنندگان به آنها شريكند، و يا منظور صدقههاي جاريهاي است كه پس از مرگ آنان مورد استفاده ديگران قرار ميگيرد و ثواب آن در نامه عمل ايشان نيز ثبت ميگردد. اما در ترجمه مذكور يك مورد بيشتر ذكر نشده آن هم غلط، زيرا «آثار از پيش تهيه شده» معني ندارد، چرا كه «آثار» جمع «اثر» به معناي پيامدهاست، و پيامد چيزي است كه به دنبال ميآيد و بعداً به آن عمل ميشود، نه آنكه از پيش تهيه شده باشد.
21. يس، 19: قالوا طائركم معكم ائن ذكّرتم «گفتند فال بدتان مال خودتان اگر بفهميد».
در اين ترجمه اولاً «ائن» كه مركب از همزه استفهام و اِن شرطيه است، همزه استفهام آن حذف گرديده و جمله قبل از آن جزاي «اِن» شرط قرار گرفته؛ ثانياً «ذكّرتم» به «بفهميد» ترجمه شده است. در صورتي كه همزه استفهام قبل از انِ شرطيه قرار دارد و جزاي شرط هم محذوف است و ترجمه صحيح آيه چنين است: «گفتند فال بدتان با خود شماست، آيا اگر شما را يادآور شوند (باز هم فال بد ميزنيد و رسولان الهي را تهديد به سنگسارشدن ميكنيد)؟»
22. يس، 70: لينذر من كان حيّاً و يَحقّ القولُ علي الكافرين «تا با آيات آن، زندگان پند گيرند و بر كافران اتمام حجت شود». در اين ترجمه دو اشكال وجود دارد:
1. فاعل در «لينذر» «مَن» گرفته شده و فعل آن لازم قلمداد گرديده است. البته اين اشتباه شايد ناشي از مراجعه به تفسير مراغي (جزء 23، ص 31) باشد كه گفته: «اي لينتفع بنذارته من كان حيّ القلب....» ولي روشن است كه «لينذر» از باب افعال و متعدي است و فاعل آن ضمير مستتري است كه يا به رسول خدا (ص) برميگردد و يا به «ذكر و قرآن مبين» كه در آيه قبل آمده و «مَن» مفعول آن است.
2. «يحق القول» به معناي اتمام حجت گرفته شده، در صورتي كه به معناي ثبوت و سزاواري عذاب آخرت است. بنابراين معناي صحيح آيه چنين ميشود: «تا هر كه را زنده دل است بترساند، و عذاب الهي بر كافران ثابت و سزا گردد».
23. زمر، 6: وانزل لكم من الانعام ثمانية ازواج «و براي شما هشت نوع از چهارپايان ايجاد نمود».
چهار نوع بيشتر نيست كه هشت جفت (چهار جفت نر و ماده) ميشود، و آن چهار نوع عبارتند از: شتر، گاو، گوسفند و بز. بنابراين «هشت جفت» صحيح است نه «هشت نوع».
24. ذاريات، 58: ان اللّه هو الرزاق ذوالقوة المتينُ «زيرا كه خداوند خود روزي دهنده و داراي قوتي محكم است».
در اينجا «المتين» كه مرفوع و خبر سوم «انّ» است به صورت مجرور و صفت «قوت» ترجمه شده، در صورتي كه اگر چنين بود بايد «المتينة» ميبود تا صفت با موصوف تطبيق كند. ممكن است پاسخ دهند كه گاه مضاف از مضافاليه يا به عكس، كسب تأنيث يا تذكير ميكند و شايد در اينجا «متين» صفت «قوّت» باشد و از «ذو» كسب تذكير كرده است. ولي در پاسخ بايد گفت: اگر چنين چيزي در اينجا مصداق داشته باشد، بايد «المتين»ِ مجرور قرائت شود، در صورتي كه مرفوع قرائت گرديده است. بنابراين ترجمه صحيح چنين است: «همانا خداوند است كه روزي دهنده است و هم اوست كه سخت نيرومند و مستحكم است».
25. ذاريات، 59: فان للذين ظلموا ذَنوباً مثل ذَنوب اصحابهم... «براي ستمكاران گناهاني همانند گناهان يارانشان هست...».
باز هم بيدقتي ديگر، زيرا «ذَنوب» كه به فتح ذال و به معناي «نصيب و بهره» است، به صورت «ذُنوب» كه به ضم ذال و جمع «ذنب» به معناي گناهان است خوانده شده و ترجمه گرديده است!
26. قمر، 14: تجري بأعيننا جزاءً لمن كان كُفِر «كشتي زير نظر ما حركت ميكرد، و طوفان پاداش كافران بود».
«كُفِر» كه فعل مجهول است، به صورت «كَفَر» فعل معلوم ترجمه شده و «طوفان» به عنوان پاداش دانسته شده در حالي كه «جريان كشتي زير نظر خداوند» عنوان پاداش داشته است. صحيح آن چنين است: «كشتي زير نظر ما حركت ميكرد و اين پاداش كسي بود كه به او كفر ورزيدند (يعني نوح عليهالسلام)».
27. قمر، 24: انّا اذاً لفي ضلال و سعر «اگر چنين كنيم، در گمراهي سختي افتادهايم». كلمه «سعر» ترجمه نشده، و آن يا به معناي شعلههاي آتش است و يا جنون ؛ و معناي دوم مناسبتر است.
28. قمر، 31: ... فكانوا كهشيم المحتظر «و همگي چون گياه خشك پراكنده شدند». كلمه «المحتظر» ترجمه نشده و آن به معناي صاحب حظيره و آغل است. ترجمه صحيح: «و همگي به صورت گياه خشكي كه صاحب آغل براي گوسفندانش تهيه ميكند درآمدند».
29. الرحمن، 12: والحبّ ذوالعصف و الريحانُ «و حبوباتي كه داراي ساقه و برگ است كه به صورت كاه درميآيد». در اين آيه كلمه «الريحانُ» ترجمه نشده است، و آن به معناي گياه خوشبوست.
30. الرحمن، 24: و له الجوار المنشئات في البحر كالأعلام «و براي اوست كشتيهاي ساخته شده كه در دريا به حركت در ميآيند و همچون كوهي هستند». در اينجا «المنشئات» به معناي انشاء شده و ايجاد شده ترجمه گرديده است، در صورتي كه به معناي «المرفوعات» است، يعني كشتيهايي كه بادبان آنها برافراشته شده است و مانند كوههاي سر به فلك كشيده در حركت است. اگر بزرگي خود كشتي منظور بود، تشبيه آن به كوه كه سمبل بلندي و برافراشتگي است معني نداشت.
البته اين اشتباه در برخي تفاسير هم راه يافته است مانند تفسير الميزان 19 / 100 كه گويد: «والمنشئات اسم مفعول من الانشاء و هو احداث الشيء و تربيته». و در تفسير مراغي جزء 27 / 110 گويد: «المنشئات: اي المصنوعات» ولي در بخش تفسير آيه (ص 113) بر خلاف اين بيان تفسير كرده و گويد: «اي و له السفن الكبار التي رُفعت شُرَعها في الهواء كالجبال الشاهقة» كه منظور كشتيهاي بادبان برافراشته است.
اينها مواردي از اغلاط موجود در اين ترجمه است كه قريب به اتفاق آنها از عدم دقت در مسائل ادبي سرچشمه گرفته است. قابل ذكر است كه اغلاط ديگري نيز در اين ترجمه هست كه در اين نقد آورده نشده است، از قبيل مواردي كه فعل غايب به حاضر ترجمه شده، مانند يس 66، ملك 7، ذاريات 59، و نيز مواردي كه شرط آمده و جزاي آن ذكر نشده، مانند يس 45 و دهها مورد ديگر از اين گونه اغلاط كه ميتوان همه را حمل بر سهلانگاري و عدم بازبينيِ ترجمه نمود.